دولت تدبیر و امید آمد !!!

تقدیم به رئیس جمهور منتخب ملت سربلند ایران اسلامی
جناب حجت الاسلام دکتر حسن روحانی

*********
خلق حماسه سیاسی از ما
انجام وظیفه به وعده ها از شما



سایز اصلی طرح

نه ماشینی آتش گرفت و نه بانکی شکست!

روحانی که رئیس جمهور شد – نه ماشینی آتش گرفت و نه بانکی شکست!

از تقلب ۱۱ میلیونی تا رئیس جمهوری با ۲۵۰ هزار رای

چرا این بار کسی نگفت:

قویا اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجدید آن حقی مسلم است

ن

شمارش آرا که تمام شد؛‌ نه فقط ایران که همه جهان در بهت و شگفتی ...

ادامه نوشته

کمونیستی که بعد از فوتش مؤمن و حزب الهی شد!!!


سلام . تعجب نکنید. این جمله نه طنز است و نه غیر واقعی . در این دنیایی که ما زندگی می کنیم همه چیز می تواند اتفاق بیفتد حتی این جمله.

حالا چی شد که این طور شد؟ در اینکه آقای چاوز فردی خوب و خدمتگزار و همچنین همسو با ایران بود تردیدی نیست ولی آیا این رواست که ما آن را مؤمن و حزب اللهی بنامیم در حالیکه او فردی کمونیست بود؟

اگر کمی در مورد کمونیسم مطالعه و تحقیق کنید منظور این جمله من را بهتر می فهمید.

آقای رئیس جمهور، بهتر نبود کمی در مورد پیام تسلیت خود تأمل می کردید؟
روز چهارشنبه را عزای عمومی در ایران اعلام کردید ولی ای کاش به همین بسنده می کردید .

اما بهتر است بدانید کسانی با امام زمان (عج) رجعت می کنند که از یاران خاص آن حضرت هستند. حتی حضرت عیسی مسیح(ع) که یک پیامبر اولوالعزم است نیز در زمان ظهور ، یکی از یاران امام زمان(عج) می شود ، آن وقت شما چطور یک فرد کمونیست را در جرگه یاران امام زمان (عج) می دانید!!!!؟ کمی به عقب بر می گردیم؛ آن زمانیکه حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی و آیت الله خوشوقت (رضوان الله) فوت کردند؛ شما در پیام تسلیتتان از این عبارت استفاده نکردید . آیا العیاذ بالله آقای چاوز از این بزرگوارها نیز بالاتر بود و یا ...

بهتر است بدانید این قبیل اقدامات را نباید سیاست دانست زیرا سیاست برخواسته از اسلام است ، بلکه این کارها توهین به اسلام ، اهانت به افراد مؤمن ، حزب الهی و همچین نسبت به کسانی است که با تمام وجود در خدمت اسلام هستند.

خلاصه اینکه گذشت؛ گفتیم بنویسیم تا در آینده مؤمنی بعد از فوتش کمونیست نشود !!!

 

همین نزدیکیا ...



شاید برای شما اتفاق بیفتد...

              ما چند دیقه پیش پسته خوردیم

باسلام خدمت تمامی بچه های با صفای پلاک هشت.

این اولین نوشته من هستش.. ناراحتم که اولین نوشتم با این موضوع همراه شده ..

ابتدا به ساکن عذر خواهی می کنم که نمی تونم لفظ قلم بنویسم!! عامیانه می نویسم شاید که بتونم کمی هم عوام رو درک کنم

.... و اما پسته ، همان خشکباری که خوردن اون برا خیلی ها افسانه شده، آره افسانه، برای کسایی که به جای اینکه پسته زیر دهانشون مزه کنه...

هرشب نون خالی رو مزه می کنن

چی شده ایرانی که مهد پستس از اون طرفم شهرهایی مثل دامغان و رفسنجان که در اون غیر از پسته دیده نمیشه حالا یه دفعه پسته انقدر نایاب بشه ...

لااقل دلمون خوش بود که اگر صادر می شه برای مملکتمون سود آوره و ارز وارد کشور میشه...

اما دیگه قرارمون احتکار نبود !!!

اونم سود داره ؟؟؟؟

همون 5000تن رو میگم که الآن به بازار اومد و قیمتارو شکست!!!!!

به نظر شما کار چه کسایی می تونه باشه ؟؟؟ جز گروه خاصی که معروف شدن به مافیا..

گفتم مافیا یاد آقای معاون افتادم... سلام ،،،،،،،،، راستی آقای معاون مگه هفته پیش ، شما دستور ممنوعیت صادرات پسته رو صادر نکردی ..چی شد پس... که بعد از 24 ساعت خودت دستور خودتو لغو کردی!؟

بگذریم.. بریم سراغ همونایی که نون خالیو به همه چیز ترجیح میدادن ،

نگید که وجود نداره ،

اگه خودم نمیدیم باورم نمی شد و الآن این نوشته رو نمینوشتم ، 

همون کسایی که اگه به اونا کمک مردمی نشه سالی یکبار هم نمیتونن حتی رنگ قرمزه گوشتو ببینن...

چشم ها را باز کنید شاید در همسایه دیوار به دیوارمان باشند.. یا شاید هم برای شما اتفاق بیفتد...

بدون شرح...! آن روی فتنه


بی مقدمه...

مثلا در آن زمان در دادسراي انقلاب مشغول تحقيق در يك موضوع خاص بوديم كه مي‌ديديم خانم زهرا رهنورد در دانشگاه تهران جلسه‌اي داشت و همزمان با اين جلسه قرار بود مسعود رجوي در يك سالن ديگر سخنراني كند، در آنجا ديديم كه خانم رهنورد گفت: «به جهت اينكه برادر ارزشمند و انقلابي‌ام(!) «مسعود» در يكي از سالن هاي دانشگاه تهران سخنراني دارد من اين جلسه را انجام نمي‌دهم و به اتفاق هم در آن جلسه شركت مي‌كنيم.


يعني حلقه اتصالات اينطوري بود، ولي تحليل ما اين بوده و هست كه استكبار هميشه نيروي خودش را يكباره رو نمي‌كند.

بالاخره وقتي آمريكا مي‌گويد من قصد دارم زانوي انقلاب را بشكنم، در هر مقطعي يك عنصرش را رو مي‌كند. يه وقت امراء ارتش را رو مي‌كند، بعد كه نتيجه نگرفت بختيار را رو مي‌كند، باز هم كه نتيجه نمي‌گيرد، از دولت موقت استفاده مي‌كند، بعد بني صدر، بعد منافقين، اين روند همينطور ادامه دارد، حتي نمي‌توان فتنه 88 را پايان آن دانست... تا زماني كه جريان اصيل انقلاب وجود داشته باشد، جريان مقابل آن هم وجود خواهد داشت...


بخشی از خاطرات معاون شهید لاجوردی

عکسها در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

و اما رئیس جمهور ....!

برای احمدی نژاد رئیس جمهور

این تیتر یا عنوان قطعه شعری هستش که سرکار خانم طلعت داننده شاعره ی کشور ما ایران در وصف رئیس محترم جمهور سرودند که به حضور محترم شما عزیزان می رسانیم .


دقیقا سه سال پیش که در بالا تاریخ اونم موجود هستش بود که ! تو قطار "مترو" تهران کرج بودم داشتم با دوستم س.م.م به دانشگاه میرفتم که خانم مسنی رو در ردیف کنار خودمون دیدم ، چهره دوست داشتنی داشت که برام جالب اومد .یه دفعه به ما نگاه کرد و گفت پسرم من شاعر هستم ، شعر میگم و اینم کتاب منه که اسمش " گل بهار " هستش این رو من به یادگاری به شما می دم .البته مبلغش رو بهشون پرداختم.
بعد چند لحظه به من گفت به چهرتون میخوره اگه دستت به دفتر رئیس جمهور میرسه این یکی رو هم می نویسم که به دست ایشان برسونی ..... تا این قطعه شعر رو که برای او سرودم بخونه و بدونه به ما چه قول هایی داده .... !!!!؟؟؟؟



برای احمدی نژاد رئیس جمهور (صفحه 44)

روز پیروزی ات را تبریک گویم احمدی
ازخدا توفیق و تأئید تو جویم احمدی

ملت محروم را راضی کن از رفتار خویش
باشدم با هرکسی این گفتگویم احمدی

قول دادی از گرانی ها جلوگیری کنی
ترسم این لقمه بماند در گلویم احمدی

جمله می نالند از سختی تأمین معاش
رفع آن را بنده هم در جستجویم احمدی

از شعاع مهر تو روشن شودایّام ما
باورم کن نیست جزاین آرزویم احمدی

(طلعت) آینده ایران اگر روشن زتوست؟؟
گرچه من هم ذرّه ای از خاک اویم احمدی

شاعره ماه طلعت داننده
متولد 1310 در تبریز و عاشق کمک به نیازمندان هستم که زمانی هم به جهت کمک به بی سوادی به خوزستان رفتم.
سه فرزند دختر و سه فرزند پسر دارم که با حقوق اندک توانستم فرزندان تحصیل کرده ای به جامعه تحویل دهم
فوق تخصص پاتولوژی ، وکیل بین المللی ، افسر پلیس در آلمان ، فوق لیسانس شیمی ، استاد دانشگاه شریف ، فوق لیسانس زبان انگلیسی ، سرمهماندارهواپیمایی .
خانم داننده در آشپزی نیز تبحر داشته که در یکی از مسابقات برگزار شده در یکی از ایالات امریکا به عنوان آشپز نمونه معرفی شدند .
بیت پایانی ایشان :
ذره ای خاکم در کوی توام ، وقتِ خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم