مادرخوبی ها
تقدیم به ساحت حضرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها)
زیر باران،دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم،زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی زمین غلطیدند،پادرش درمیان گرد و غبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم،درمن انگارمیشود تکرار
آه سردی کشی،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش!چیزی نیست به گمانمفقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکنمرد گریه نمی کند،پسرم!
چادرش را تکاند،یاعلی گفت و اززمین پاشدپیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشاشد
صبح فردا به مادرم گفتم:گوش کن!
این صدای روضه کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی است
با خودم فکر می کنم حالا کوچه ما چقدر تاریک است
گریه، مادر،دوشنبه،در،کوچه
راستی فاطمیه نزدیک است
*نظرات خودرا از ما دریغ نفرمایید*
+ نوشته شده در سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 13:36 توسط غریبه
|

ما 8 نفر هسته مرکزی جبهه پلاک 8 ، 8 را دوست داریم زیرا امام 8 ام قیم ماست.